کارگردان - 1: برناردو برتولوچی ( - 1940)

برناردو برتولوچی، دستيار پازولينی در فيلم آکاتونه، امروز يکی از شاخصترين کارگردانهايی است که از سينمای دههی 1960 ايتاليا سر برآورد. فيلم زن ترسناک (1962)، يک بازجويی شبه مستند دربارهی قتل يک فاحشه، را بر اساس فيلمنامهای از پازولينی در سن بيست سالگی ساخت و در جشنوارهی ونيز همان سال مورد تحسين فراوان قرار گرفت. اما فيلم پيش از انقلاب بود که برتولوچی جوان را به جهان معرفی کرد. اين فيلم هوشمندانه با پيچيدگی بصری خود به ناتوانی يک مرد جوان در گسستن از ارزشهای بورژوازی میپردازد و فيلمی است که کاملاً سرسپردهی ارزشهای مارکسيستی است. در فيلم بعدی شريک (1968)، ماجرای روشنفکر مدرنی که با همزادش ملاقات میکند، فاقد يکدستی است و آشکارا گدار را تقليد کرده است. اما فيلمهای بعدی برتولوچی سبکی پيچيده و موجز دارند که هر چند با سورئاليسم پهلو میزنند اما همچنان نشان ويژهی او را بر خود دارند؛ از جمله، استراتژی عنکبوت (1970) برگرفته از قصهی در باب خيانتکار و قهرمان: از بورخس که بررسی عميق و فيلسوفانهای است از ريشههای فاشيسم، و دنبالهرو (1970). در فيلم استراتژی عنکبوت، که برای تلويزيون ساخته شده، مرد جوانی در دوران فاشيسم میکوشد حقايق پشت پردهی مرگ پدرش را کشف کند. و فيلم دنبالهرو، برگرفته از رمان آلبرتو موراويا، به روانکاوی مرد جوانی میپردازد که توسط فاشيسم ايتاليا اجير شده تا استاد پيشين خود را در فرانسه به قتل برساند. اين فيلم در واقع با استادی تمام منشأ اختلالات جنسی، انحطاط اجتماعی و شخصيت انحصارطلب را يکی میداند.
برتولوچی در اين دو فيلم ساختار روايی پيچيدهای را به کار گرفته و آزادانه در زمان به پس و پيش میرود و بر نسبيت زمان تاکيد میگذارد. او خود گفته است دنبالهرو فيلمی است نه دربارهی گذشته بلکه دربارهی حال، زيرا «اگر چه جهان تغيير میکند اما احساس انسانها تغيير نمیکند.» فيلم جنجالی آخرين تانگو در پاريس (۱۹۷۲) سادهتر از دنبالهرو است؛ اما همچنان از طراحی رنگ اکسپرسيونيستی و سبک گسستهی روايی بهره گرفته است تا ما را به ذهن مردی که دچار افسردگی است هدايت کند، جايی که رابطهی جنسی، درد و مرگ همه يکی شدهاند. در فيلم حماسی هزار و نهصد (ناوه چنتو، 1976) - معروف به پر هزينهترين فيلم ايتاليايی -برتولوچی با استفاده از بازيگران جهانی، سرگذشت زندگی دو خانواده را نقل میکند که يکی ثروتمند و ديگری فقير است، و در آن پنجاه سال اول سدهی بيستم را به صورت ادعانامهای بر آگاهی سياسی طبقات روستايی در ايتاليا طرح میکند.
برتولوچی متأثر از پازوليني، گدار و بعدها ويسکونتی، و نه نئورئاليسم، بیترديد فيلمساز پراهميتی است که همواره آثار متمايزی به سينمای جهان عرضه کرده است. اگر چه لالونا (ماه، 1979)، فيلمی شهوانی دربارهی زنای با محارم، برخی منتقدان را خوش نيامد، اما تراژدی يک مرد مسخره (1981) کالبدشکافی درخشانی از زندگی سياسی و اجتماعی ايتاليای معاصر به دست میدهد. در اين درام سينمايی يک کارخانهدار میکوشد با آدم ربايانی که به شکلی معمايی پسرش را ربودهاند معامله کند. برتولوچی در 1987 فيلمی باشکوه بصری منحصر به فرد به نام آخرين امپراتور (1987) را کارگردانی کرد و جوايز متعددی از جمله نه جايزهی اسکار نصيب او شد. اين محصول مشترک ايتاليايی-چينی-انگليسی زندگینامهی آخرين پادشاه چين، پويی، است و ويتوريو استورارو آن را باشکوه بسيار فيلمبرداری کرد و هزينهی توليد آن به بيست و پنج ميليون دلار رسيد. در اين فيلم نوزده هزار سياهی لشکر حضور داشتند. فيلم ديگر او زير چتر آسمان (1990)، اقتباسی از رمان پال باولز، بسيار خلوتتر از آثار ديگر اوست و ماجرای يک زوج از خود راضی امريکايی است که در اواخر دههی 1940 به شمال افريقا سفر میکنند تا آتش عشق رو به خاموشی خود را روشن کنند؛ اما به جای آن با حوادث غريبی روبهرو میشوند و راهی پر آزار و شکنجه، از نادانی تا پختگی، از جمله مرگ و بردگی جنسی را تجربه میکنند. فيلمبرداری استورارو در پردهی عريض از صحرای آفريقا در اين فيلم افسونکننده است. برتولوچی در فيلم بودای کوچک (1993)، که از نظر بصری دست کمی از زير چتر آسمان ندارد، افسانهی جوانی سيذارتا عارف هندی را در زمان معاصر بازسرايی کرده است. در اين بازسرايی راهبهای هندی بر اين باورند که حلول جسم خدايشان را در شهر سياتل در دههی 1990 کشف کردهاند.
برگرفته از تاريخ جامع سينمای جهان ديويد ا. کوک، ترجمهی هوشنگ آزادیور