کارگردان: مارکو فرهری

مارکو فرهری (متولد 1928) را در کنارافرادی نظير اِتوره اسکولا (متولد 1931)، برادران تاويانی – پائولو (1999 – 1928) و ويتّوريو (متولد 1929) – و لينا ورتمولر (متولد 1928) جزو کارگردانان قابل ذکر ايتاليايی که بهترين دوران خلاقهی خود را در دههی 1970 طی کردند، میدانند.
فرهری که در فرانسه، امريکا و اسپانيا هم فيلم میساخت، يک منتقد اجتماعی سوررئاليست به سبک بونوئل است که کاراکترهايش عموماً مرتکب قتل میشوند (ديلينجر مرده است، 1968)، يا خود را میکشند (آخرين زن، 1977؛ تيمارستان من، 1979). خود-ويژهترين فيلمهای فرهری در اين دهه يکی شکمچرانی بزرگ (ترکيدن، 1973) ماجرای چهار آشپز ماهر است که آنقدر میخورند تا در ميان مدفوع و استفراغ خود جان میدهند. و ديگری خداحافط ميمون (1979)، استعارهای است از نابودی نسل بشر که در نيويورک فيلمبرداری شده است. فيلمهای ديگر او عبارتند از قصههايی از ديوانگی رايج (1981)، برگرفته از داستانهای چارلز بوکفسکی، که نهضت ضدفرهنگ دههی 1960 در لسآنجلس را تمثيلی از سائقهی خودويرانگری قرار داده است؛ داستان پیيرا (1983)، روايتی از زندگینامهی رسوای پييرا دگلی اسپوزيتای بازيگر که کودکيش قربانی روابط نامشروع او با والدينش میشود؛ و فيلمهای دیگری چون آينده متعلق به زن است (1984)، و سفيدپوستهای خوب، هان؟ (1988) که مؤفقيتی به دست نياوردند. اما فرهری با فيلم دوستت دارم (1986)، حکايت مرد جوانی که با يک جاکليدی سخنگو، شبيه به عروسک، رابطهای خرافی برقرار میکند، نشان داد که روحيهی آنارشيستی خود را حفظ کرده است. اين امر در مورد فيلم ضيافت افلاتون (1989) نيز صادق است. فيلمهای بعدی او نيز همين خط و ربط را دنبال میکنند. از جمله خانهی لبخندها (1991) – برندهی خرس زرين جشنوارهی برلين – نفس (شهوت، 1991) و به ويژه فيلم خاطرات يک مجنون (1993).
فيلمهای بهتر فرهری، آپارتمان کوچک – 1959 – و ماشين کوچک – 1960 – بر شالودهی فيلمنامههای «رافائل آزوتا» ساخته شدهاند. «آپارتمان کوچک» به تشريح مانور ترسناکی میپردازد که زوجی جوان صورت میدهند تا به آپارتمانی دست پيدا کنند. مرد جوان پيرزنی را میفريبد و عاشق خود میکند و با وی پيمان زناشويی میبندد؛ وقتی پيرزن میميرد، مرد حق دارد آپارتمان را تصاحب کند و اين بار با عروس «واقعی» ازدواج میکند. در «ماشين کوچک» پيرمردی در انتظار صندلی چرخداری است؛ زيرا بدين وسيله راحتتر میتواند ميان دوستان عليل خود باشد تا ميان منسوبين خودخواهش؛ وقتی منسوبين او چنین صندلی چرخداری را برايش فراهم نمیکنند، میکوشد آنها را مسموم کند و پول خريد آن را از آنها بدزدد. در هر دو فيلم، زهرخندی خشمگين وجود دارد و هر دو از نمايش سرگشتگیهای قهرمانانشان چيزی فروگذار نمیکنند.
اين خصوصيات در چند صحنهی بيمارگونهی شاعرانه، مانند صحنهی مراسم خاکسپاری شادمانه در فيلم آپارتمان کوچک و در صحنهی پايانی ماشين کوچک که در آن پيرمرد در صندلی چرخدارش نشسته است و پليسهای موتورسوار او را با خود میبرند به چشم میخورد.
منابع:
تاريخ جامع سينمای جهان، ديويد ا. کوک، هوشنگ آزادیور، نشر چشمه
تاريخ سينمای هنری، اولريش گرگور . اونو پاتالاس، هوشنگ طاهری، نشر ماهور











